فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

دوباره اسباب کشی....

سلام. ..اومدم بگم ما بازم دوباره قراره اسباب کشی کنیم....تو این حدود 5 سالی ازدواج کردیم این پنجمین خونه ای هست که داریم بهش اسباب کشی میکنیم ... دوستای عزیزم اگه نتونستم تو این مدت بیام بهتون سر بزنم ببخشید.... البته این خونه جدیدمون چسبیده به خونه مامانی و حیاطمون به حیاط مامانی در هم داره ... حساااابی درگیریم چون اینبار باید خونه جدید رو بازسازی هم بکنیم که البته از حدود 1 ماه پیش شروع کردیم و دیگه داره تموم میشه فقط رنگش مونده ... بابا با تور رفته و من هم درگیر جمع کردن وسایل هستم .و چند روز دیگه هم باید خونه ی جدید رو تمیز کنم تا بتونیم اثاث بیاریم داخلش ... نادیا و نلیا هم خوب هستن و با هم مشغولن ...نادیا...
29 فروردين 1392

13بدر 1392

امسال 13بدر بابايي پيشمون نبود و اين روز رو با مسافرا توي غار عليصدر بود...ما هم مثل اكثر سالها واسه اين روز رفتيم كوشك با ماماني و خاله و بامس و خودم و ناديا و نليا جون....ساعت 12 رسيديم و اونجا آش رشته كه برده بوديم خورديم ...جمعيت هنوز تقريبا كم بود ولي كم كم مردم اومدن و تا ساعت 4 اينا ديگه شلوغ شد.... ناديا جون كه حسابي با هر كسي تو هر سني بود جور ميشد و بازي ميكرد ...نليا هم واسه خودش ميگشت ...منم با خاله ميگشتم دور باغ و ماماني هم دوستاشو ديد و با هم بودن..... وقتي هم كه شب شد گروه موسيقي اعلام كردن و رقص شروع شد و جوونا همه رفتيم واسه رقص جاي بابايي هم حسابي سبز بود و من با خاله و دوستاش رقصيدم ... امسال ناديا جون با...
17 فروردين 1392

چهارشنبه سوری 91.......تحویل سال 92 (جدید)

چهار شنبه سوری سه شنبه شب از صبح رفتیم خونه مامانی...اونجا آش رشته پختیم و تا شب موندیم شب هم دوستای بابایی و بامس اومدن و آتیش روشن کردیم و کلی ترقه بازی کردیم و دور هم رقصیدیم و شعر خوندیم و نادیا جون هم واسمون شعر چهارشنبه سوری خوند...آخرای شب هم آش خوردیم و برگشتیم خونه... سال ١٣٩٢ از صبح بیدار شدیم کارای موندمون رو کردیم و واسه تحویل سال آماده شدیم بابایی رفت و برای خودمون و ممس و بامس سبزه و ماهی خرید و آورد ...لحظه تحویل سال هو کانال ٣ رو نگاه کردیم چون انگاری کانالای خودمون بهتر از ماهواره تحویل سال و اعلام میکنن بعد هم تلفن بازی شروع شد که البته خط ما کمی مشکل داشت و نشد به همه زنگ بزنیم.. بعد از تلفن بازی...
10 فروردين 1392

1 فروردین ...2 فروردین 1392 (جدید)

1 فروردین طبق آیین در دینمون و طبق هر سال,روز 1 فروردین ما برای (جا سبز باد) به خانه نرگس رفتیم. جا سبز باد آیینی هست که در اون همکیشان روز 1 فروزدین به سالن خانه نرگس میروند که در اونجا خانواده هایی که در سال قبل(91)عزیزی رو از دست دادند جمع هستند ومردم برای اونها سال جدید رو سالی بدون اندوه و خوب آرزو میکنن و جای اون عزیز از دست رفته رو سبز میکنن (ما اصولا هر کسی که در جمعی به هر دلیلی نباشه میگیم جاشون سبزه) و خلاصه بعد ار اون دیدار جمعی در اون روز تا پسین(نیمروز) خانه کسی نمیریم... حدود ساعت 5:30 هم به خانه ممس دولت(مادر شوهر) رفتیمو اونجا دیدنی کردیم . 2 فروردین برای روز 2 فروردین هم مراسمی داریم که به...
10 فروردين 1392

یه عالمه عکس....(جدید)

دوستان عزیزم توی این پست عکسهایی که تو این چند روز گرفتم رو میزارم.... راستی میخواستم بگم که این چند روز دوستان همیشگی وبلاگم کم پیدا شدن...ایشالا هر جا که هستین بهتون خوش بگذره...ولی من ترسیدم اگه دیر به دیر پست بزارم یادم بره چی به چی بوده واسه همین پست ها رو پشت سر هم میزارم و کنار عنوانشون مینویسم (جدید).....دوستای گلم امیدوارم همه پست های جدیدم رو بخونین و واسه همشون هم نظر  بزارین ....راستی توی چندتاشون هم از آیینمون توی نوروز واستون نوشتم که مگه دوست داشتین بخونین.... راستی روز 12 فروردین بابای دخملام با تور مسافرایی که از هند اومدن رفت ایران گردی ...و بعد 2 هفته میاد 2 روز میمونه و دوباره میره تا 2 ه...
10 فروردين 1392
1